ترجمه: احکام. من قبر را باز نگه دارید.
ترجمه: راب Scallon. در اجرای احکام.
ترجمه: Aborym. حکم ما.
ترجمه: Ruffians متولد. این جمله آیا خراب کردن.
ترجمه: جانوری که همجنس خود را میخورد مرده. محکومیت برای سوزاندن معرفی.
ترجمه: جانوری که همجنس خود را میخورد مرده. صدور احکام رایت.
ترجمه: دایره دایره و دوم. محکوم.
ترجمه: صنعت کلبه. حکم.
ترجمه: Leusemia. سراب از کسانی که محکوم به اعدام.
ترجمه: گروههای متفرقه بدون علامت. قهرمان برای استخدام -- یکی دیگر از واژه در یکی دیگر از جمله.
ترجمه: محکوم. 0132.
ترجمه: محکوم. خاطرات اختلاط زمان ، همه چیز هیچ چیز است.
ترجمه: محکوم. خون گرفتن از.
ترجمه: محکوم. رقص در گریوز.